نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دانشیار/دانشگاه شهید مطهری
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه
یکی از زمینههای مطالعات تطبیقی در فقه اسلامی، آشنایی با مکاتب فقهی و زمینههای پیدایش و تطور تاریخی آنها است. فقه اسلامی به معنای علم به احکام شرعی فرعی از روی ادله تفصیلی آنها، از چنان شمول و فراگیری برخوردار است که همۀ گونهها، مذاهب و مکاتب را شامل میشود. گوناگونی فهم و استنباط از احکام شرعی مندرج در کتاب در زمان نبی اکرم(ص) در میان اصحاب، نمونههایی داشته است. بعد از رحلت آن حضرت، کتاب و سنت، مرجع اصحاب قرار گرفت، تعارض نصوص یا تصور فقدان نص یا اجمال برخی از نصوص منقول از آن حضرت، زمینه شکلگیری نزاع را میان اصحاب فراهم آورد. در چنین فضایی، برخی از صحابه1 حتیالامکان از رأی پرهیز میکردند و عمل به آن را مذمت میکردند، آنان تنها در مواردی که مستند قرآنی یا روایی داشتند فتوی میدادند.
در مقابل گروهی به دنبال دستیابی به علل تشریع بودند تا از این راه بتوانند احکام موارد مشابه را پیدا کنند و این عمل قیاس نام گرفت2.
در مواردی که نه حکم مشابه آن در کتاب و سنت رسیده بود و نه در مورد آن اتفاق نظر و اجماع وجود داشت تا بتوان مسئله را بر آن قیاس نمود، قضات و مجتهدان صحابه بر طبق آنچه با روح تشریع اسلامی موافقت داشت و مصلحت اقتضاء میکرد نظر میدادند3.
به تدریج بعضی از آنان برخی از احادیث را به دلیل مخالفت با اصول و علتهایی که به دست آورده بودند، به ویژه اگر با احادیث دیگر در تعارض بودند، نادیده میگرفتند. این دو رویکرد در عصر تابعان4 بازتاب پیدا کرد. عدهای از تابعین بر نصوص کتاب و سنت اصرار ورزیدند و در مقابل گروه دیگر به دنبال طرح پرسشهای فرضی و گسترش دادن نظری فقه بودهاند.
در نسل دوّم تابعین این تقابل بیشتر آشکار گشت. لذا عصر صحابه را میتوان مرحله تکون دو جریان عمده فقهی یعنی (اثرگرایان و اهل حدیث) و رأیگرایان(اصحاب رأی) و عصر تابعین و تابعین تابعان را مرحله ظهور آن بشمار آورد. شیوه غالب فقهی اهل عراق، رأیگرایی و روش غالب اهل حجاز، اثرگرایی بوده است. در دهه چهارم از هجرت، گروهی از صحابه برای تعلیم قرآن و سایر معارف اسلام، از حجاز خارج شده و در شهرهای دیگری چون بصره، کوفه، شام و مصر سکونت پیدا کردند. بسیاری از بزرگان تابعین نزد آنان قرائت کتاب و دیگر معارف دینی را فرا گرفتند و با آنان در منصب فتوا و قضاء شرکت داشتند. بدین جهت مردم برای دستیابی به حکم شرعی به آنان و تابعین مراجعه میکردند.
تا اواخر قرن اوّل افتاء و اجتهاد بدست عالمان تابعین و جمعی از بازماندگان صحابه صورت میپذیرفت، آنان مرجعیت علمی و افتایی مردم شهر و منطقه سکونت خود را بر عهده داشتند. یعنی فقه کاملاً بومی و منطقهای بود. اهل کوفه از عبدالله بن مسعود (م 32 هـ) و اهل مکه از عبدالله بن عباس(م 68 هـ) و مردم مصر از عبدالله بن عمرو بن العاص (م 65 هـ) و مردم مدینه از عبدالله بن عمر (م 73 هـ) و عایشه(م 58 هـ) پیروی میکردند.
با گسترش خلافت اسلامی نیاز مبرم به اداره جامعه بر اساس احکام و شریعت اسلامی مطرح شد و احتیاج به دانش منسجم و مدون در زمینه فهم احکام شرعی آشکار گردید و فقه به عنوان علمی مستقل و گسترده مورد توجه عالمان اسلامی قرار گرفت. عالمان اسلامی به تعلیم آن مبادرت نمودند و برخی از آنان به تدوین آن همت گماشتند.
با تدوین حدیث و فقه مرحلۀ جدیدی از دو رویکرد اهل حدیث و رأی، شکل گرفت که میتوان از این مرحله به مرحله تدوین یاد کرد. تدوین فقه از حدود سالهای 150 هجری آغاز شد. این مرحله آغاز بسط و گسترش فقه اسلامی است. فقیهان در استنباط و اجتهاد خویش رویکردهای متفاوتی اختیار کردند. آنان در استنباط حکم بیشتر بر حدیث و سنّت، تکیه میکردند و گروهی بر «اجماع» و بعضی «قیاس» را نیز معتبر تلقی میکردند. عدهای قیاس را منکر شده و بر استحسان تکیه کردند5.
بعضی دیگر بر مصالح مرسله6 تأکید داشتند. همین تفاوت در منابع، ادله و روش استنباط، ضرورت تدوین قواعد و اصول استنباط را آشکار ساخت و در نتیجه علم اصول فقه تدوین گردید.
مجموعه آراء عالمان و فقیهان که مرجعیت علمی و اجتهادی داشتند با توجه به ادله، شرایط آن و روش استنباط در قالب مذاهب فقهی متمایز از یکدیگر مورد توجه قرار گرفتند.
امام جعفر بن صادق (148-80 هـ)، ابوحنیفه نعمان بن ثابت (150-80 هـ)، مالک ابن انس(179-93 هـ)، احمد بن حنبل(261-164 هـ)، محمد بن ادریس شافعی(204-150 هـ)، عبدالرحمن بن محمّد اوزاعی(157-88 هـ)، لیث بن سعد (175-94 هـ)، سفیان ثوری (161-97 هـ) و داود بن علی ظاهری اصفهانی (271-201 هـ) و محمّد بن حریر طبری(301-224 هـ)، هر یک، مذاهب فقهی، شاگردان و پیروانی داشتند که برخی از این مذاهب بیش از دو قرن دوام نداشته و به تدریج از بین رفتند که مذهب اوزاعی، ثوری و طبری از آن جملهاند.
مؤسسان مذاهب فقهی جعفری، حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی
مذهبهای فقهی حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی و جعفری، مهمترین مذاهبی هستند که دارای فقه مدون بوده و تا به امروز پایدار ماندهاند و در مناطقی از جهان اسلام پیروانی دارند7. مؤسسان این مذاهب عبارتند از:
1. امام جعفر صادق(ع) (148-80 هـ)
امام جعفر بن محمد ملقب به صادق(ع)، امام ششم امامیه اثنا عشریه، به جهت تنازع خلفاء با یکدیگر، مجال بیشتری برای تعلیم احکام شرعی و معارف اسلامی پیدا کرد و شاگردان فراوانی را تربیت نمود. شاگردان وی در زمینه حدیث، کتب بسیاری را تألیف کردند. غالب مفاد فقهی اصول اربعمئۀ از تعلیمات و آموزههای آن حضرت و امام باقر(ع) میباشد. کثرت شاگردان و تدوین صدها اثر در حدیث از ناحیه شاگردان حضرت امام صادق(ع) و انتساب و استناد بسیاری از احکام به وی موجب گردید که فقه اهل بیت علیهمالسلام به فقه جعفری شهرت پیدا کند. اهل البیت علیهمالسلام، قرآن کریم و سنت نبوی را از منابع احکام شرعی دانستند. فقیهان فقه جعفری، قرآن کریم، سنت نبوی، سنت اهل البیت و اجماع فقیهان عصر معصوم یا قریب به عصر معصوم در صورتی که کاشف از رأی معصوم باشد و همچنین عقل را از منابع استنباط احکام شرعی تلقی میکنند. از منظر کلام امامیه، امام علیهمالسلام نه به عنوان فقیه بلکه به عنوان امام که از علم و ملکه عصمت برخودار است، مرجع علمی و اسوه حسنه عملی برای آحاد مسلمین و جامعه اسلامی است.
2. ابو حنیفه، نعمان بن ثابت(150-80 هـ)
نعمان بن ثابت، از تابعان تابعین بوده و امام اهل رأی، فقیه اهل عراق و بنیانگذار مذهب حنفی است. او حدیث و فقه را از حمّاد بن ابیسلیمان8 (م120 هـ) فراگرفت و همچنین از ابراهیم نخعی9 (م96 هـ)، عامر بن شراحیل شعبی10 (م104یا 103 هـ) و عطا بن ابیرباح11 (م114 هـ) دانش آموخت. وی در استنباط احکام به قیاس عمل میکرد. ابویوسف (182 هـ) از برجستهترین شاگردان او بشمار میآید.
ابویوسف، قاضی القضاۀ دوران حکومت رشید عباسی و از وی آثار فراوانی بجای مانده است، الخراج، الآثار، النوادر، اختلاف الامصار، ادب القاضی، الامالی فی الفقه، الرد علی مالک بن أنس، الفرائض، الوصایا، الوکاله، البیوع، الصید و الذبائح، الغصب و الاستبراء، از آثار وی میباشند که اکثر این آثار در زمینه فقه هستند.
محمّد بن حسن شیبانی (م189 هـ) از دیگر شاگردان برجسته ابوحنیفه است که در تدوین و نشر فقه استاد خویش همت گماشت. از وی آثار زیادی در فقه و اصول باقی مانده است. کتابهای المسبوط، الزیادات، الجامع الکبیر، الجامع الصغیر، السیر، الامالی، المخارج فی الحیل، الحجه علی اهل المدینه از جمله آنها است.
ابوحنیفه در استنباط احکام شرعی، ابتداء به کتاب و سنت مراجعه و سپس به اقوال صحابـه عمل
مینمود. وی گفته است که در رأی تا آنجا که ممکن است از قول صحابه عدول نمیکند، با وجود این، وی به کتاب و سنت، اقوال صحابه، اجماع، قیاس، استحسان و عرف عمل میکرد(شهاوی، 1972: 149).
3. مالک بن انس(179-93 هـ)
مالک بن انس بن أبیعامر اصبحی، در فقه و حدیث بعد از تابعین، امام مدینه بود. وی از محضر سالم بن عبدالله بن عمر بن خطاب (106 هـ) از فقهای سبعه مدینه و از بزرگان تابعان، عبدالرحمن بن هُرمز (117 هـ) از حافظان و قاریان مدینه و نافع مدنی از فقهای بزرگ تابعی در مدینه، ابن شهاب زهری (124 هـ) از فقهای بزرگ تابعی از اهل مدینه بود که بعدها در شام سکنی گزید، ربیعه بن عبدالرحمن مرجع فتوا در مدینه و معروف به ربیعه الرأی دانش آموخت. کتاب الموطّأ وی مشتمل بر احادیث منقول از رسول اکرم(ص)، اقوال صحابه و به ویژه اهل مدینه است. این کتاب از مهمترین منابع حدیثی اهل سنت بشمار میآید. وی کتاب، سنت، عمل اهل مدینه، اجماع، قول صحابی و قیاس را از مستندات حکم شرعی میدانست و پیروان وی، مصالح مرسله، عرف و عادت، سد ذرایع12، استصحاب و استحسان را بر منابع پیشین افزودند(شهاوی، 1972: 172).
4. احمد بن حنبل شیبانی(261-164 هـ)
احمد بن حنبل به سال 164ق در بغداد به دنیا آمد و در همان شهر از دنیا رفت. وی از امام شافعی و ابویوسف دانش فقه فراگرفت. کتاب المسند از آثار اوست. وی در استنباط احکام به قرآن، سنت، قول صحابی، اجماع، قیاس، استحسان، مصالح مرسله و سد الذرایع عمل میکرد(ابوزهره، 1400: 334).
5. محمّدبن ادریس شافعی(204-150 هـ)
محمّد بن ادریس شافعی به سال 150 هـ در غزه به دنیا آمد و در سال 204 هـ در مصر از دنیا رفت. او از محضر مالک بن انس، سفیان بن عیینه از محدثان مکه، فضیل بن عیاض از شخصیتهای ساکن در مکه و عبدالرحمن بن مهدی بصری از حافظان حدیث بهره گرفت. شافعی در بغداد کتاب الحجه را نگاشت و در سال 200 هـ به مصر رفت و در آنجا آرای فقهی جدید خود را عرضه کرد. کتاب الرساله در دانش اصول فقه و کتاب الام در فقه از آثار اوست. وی، قرآن، سنت، اجماع صحابه و قیاس را از منابع استنباط میدانست، ولی برای استحسان، مصالح مرسله و قول صحابی، حجیت قائل نبود(الشهاوی، 1972: 190).
زمینههای انحصار مذاهب اسلامی
از نیمه قرن سوم به جهت موفقیت آموزههای فقهی فقیهان بزرگ که سایه خود را بر سر اجتهادهای دیگران میانداخت، شکلگیری اجماع، شکلگیری اصول فقه، عالمان خود را به آراء فقیهان بزرگ مقید کردند و در نتیجه پژوهشها و آموزشهای فـقهی در گستـره فـقه فقیهان بـزرگ صورت میپذیرفت. هر یک از آنان اجتهاد خود را در محدوده فقه فقیه برجستهای محدود و مقید ساختند و به فقیه و مجتهد مذهب فقهی آن فقیه برجسته شهرت یافتند(طاهری عراقی، 1376: 45).
بنابر این اجتهاد در چارچوب مذهب خاص به تدریج نهادینه شد و مباحث فقه بر محور آراء و مذهب فقیهان برجسته که بعدها به نام ائمه مذاهب فقهی شناخته شدند، صورت میپذیرفت. یعنی آزادی اجتهاد شخصی که فقیه حکم فقهی خود را بر اساس راهنمایی گرفتن ابتدایی از قرآن و عرف و رویه مسلمانان صادر میکرد، رو به تنگی نهاد. از نیمه قرن چهارم این رویکرد به تقلید از فقهای گذشته انجامید، به نحوی که هر فقیهی با گزینش مذهب فقهی، پیرو یکی از فقیهان دوره پیشین گردیده و به جمعآوری، شرح و تبین آرای فقهی وی مبادرت میورزید.
جایگاه برجسته برخی فقیهان بزرگ در نزد شاگردان آگاه از آرای فقهی و روش استنباط آنان موجب گردید که آنان به تدوین و تعلیم فقه امام مذهب اهتمام نمایند و و آن را در میان مسلمین گسترش دهند، به نحوی که آرای آنان به عنوان احکام اسلامی تلقی گردد و مخالفت با آرای آنان دشوار بنماید و حتی خلفا نیز مجبور شدهاند تا فقیهان آشنا با آرای آنان را به عنوان مفتی و قاضی برگزینند.
از طرف دیگر خلفا برای همگونی و وحدت آراء قضات در حل و فصل دعاوی و تجانس احکام قضایی، فقه منسجم مذاهب را مورد توجه قرار دادند. چنانکه مهدی و رشید عباسی، فقه عراق را مبنای قضا قرار دادند و در اندلس و مغرب، مذهب مالک بن انس و در شام، مذهب شافعی رسمیت یافت و فقهاء نیز همین مذاهب را محور مباحث فقهی خویش قرار دادند. از سوی دیگر تدوین آراء فقهی مذاهب از ناحیه فقیهان پیرو آن مذاهب در قالب متون با ارزش و سودمند، زمینه را برایاحساس عدم نیاز به اجتهاد فراهم آورد. علاوه بر موارد یاد شده، رویکرد اهتمام به شرح و تبیین آرای فقهای ائمه مذاهب در مراحلی به تعصّبات مذهبی میانجامید و همین امر منشاء به وجود آمدن این ذهنیت گردید که باید از طریق مذهب خاص، احکام شرعی را استنباط کرد و در نهایت دستور به انحصار در مذاهب حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی توسط القادر بالله خلیفه عباسی صادر گردید و رویکرد گزینش مذاهب را در قالب مذاهب مذکور نهادینه کرد. از نیمه قرن چهارم تا سقوط خلافت عباسیان(656 هـ)، مذاهب چهارگانه عمومیت یافت و مناظره و جدل بین فقهای مذاهب رواج پیدا کرد و عدهای به تألیف کتابهای فقه تطبیقی و ارایه آراء مذاهب گوناگون و بیان ادله و حجتهای آنان مبادرت ورزیدند.
لذا این دوره، به دوره تثبیت مذاهب و تألیف کتب اساسی مذاهب اربعه و عصر مجتهدان مذاهب و فتوی نام نهاده شده است(همان).
از قرن هفتم - سقوط بغداد به دست هولاکو - تا دهه سوم قرن چهاردهم، پیروی و وابستگی به ائمه مذاهب فقهی یک ضرورت مذهبی به خود گرفت.
در این مقطع رویکرد غالب تدوین در فقه اهل سنت، تلخیص آثار گذشتگان و با شرح و تحشیه آنها بود و از دهه سوم قرن چهاردهم تا دهه اخیر برخی عالمان، تقید به مذهب خاص را رها ساختهاند.
با عنایت به کثرت مسائل مستحدثه مانند بیمه، حقوق بشر، معاملات بانکی، این فکر در بین دانشمندان اسلامی قوت گرفت که باید باب اجتهاد مفتوح شود. با توجه به روح شرع، ظواهر نصوص، مصالح و مقاصد شارع و حتی مقتضیات زمان و مکان، آراء فقیهان گذشته از نو، مورد بررسی قرار گیرد(همان) و رویکرد جدید در بررسی مسائل نو پدید از منظر مذاهب فقهی شکل گرفت.
در مذهب جعفری در تاریخ فقه همواره باب اجتهاد مفتوح بوده است، ولی در اوائل قرن چهارم (329 هـ) با غیبت امام معصوم(ع) فصلی جدید در تاریخ مذهب جعفری و تفقه در آن گشوده شد. علاوه بر محدثانی چون شیخ کلینی و شیخ صدوق که بر جمع آوری میراث روایی همت نمودند. برخی عالمان مانند ابن عقیل عمانی و ابن جنید اسکافی رویکردی اجتهادی اختیار کردند.
در قرن 4 و 5 مجتهدان بزرگی چون شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی ظهور یافتند و اسباب تدوین و توسعه فقه جعفری فراهم گردید.
تلاش عالمان مجتهد در توسعه این مکتب فقهی مؤثر افتاد و فقیهان نامداری چون شیخ طوسی، محقق حلّی ، علامه حلّی، شهید اوّل، شهید ثانی و دیگران، موفق به آفرینش آثاری گرانسنگ گردیدند و در اوائل قرن دهم تشیع و مذهب جعفری، به دست صفویان مذهب رسمی ایران شد. و احکام و قوانین حاکم بر مردم که پیش از آن بر مذهب ابوحنیفه و شافعی بود، بر اساس فقه جعفری استوارگردید. و زمینه توسعه فقه جعفری را فراهم آورد. در قرنهای یازدهم و دوازدهم، اختلاف در میان شیعیان اخباری و اصولی شدت یافت. از نیمه قرن دوازدهم با ظهور آقا محمّدباقر بهبهانی(1205-1117 هـ) و شاگردانش و پیشرفت دانش اصول مذهب اخباری رو به ضعف نهاد. او مکتب فقهی مبتنی بر اصول فقه را بر اخباریگری غلبه بخشید و از آن زمان صدها اثر گرانسنگ در دانش اصول فقه و فقه، تولید و دانشمندان فراوانی در مذهب جعفری، ظهور پیدا کردند.
چیستی مطالعات تطبیقی در فقه اسلامی
مطالعات تطبیقی در فقه اسلامی که خود یک
رویآورد در پژوهشهای فقهی است، به فقه تطبیقی شهرت یافته است، فقه تطبیقی(فقه المقارن)، روش علمی است که به منظور مقایسه مذهبهای فقهی و توصیف و تبیین نقاط اشتراک و افتراق آنها بکار میرود. مطالعات تطبیقی در فقه، بررسی مقایسهای مذاهب فقهی است.
بررسی مقایسهای در حقیقت یک رویکرد و روش برای وصول به شناخت چند وجهی یک مسئله فقهی است. فقهپژوه در مقایسه بین دیدگاههای فقیهان مذاهب اسلامی به فهم عمیق مواضع مورد اتفاق و اختلاف نایل میآید و میتواند موارد مذکور را توصیف و تبیین نماید. در مطالعه تطبیقی، فقهپژوه خود را از حصار منابع، ادله و روشهای فهم شناخته شده در مذهب خاص فراتر میبرد و امکان وقوف بر ابعاد ناپیدای مسئله مورد پژوهش را برای خویش فراهم میآورد. هدف از مطالعات تطبیقی فقهی، فهم عمیق مسئله فقهی در دیدگاهها، روشها و ابزارهای متفاوت مذاهب است. رویکرد تطبیقی در مطالعات و پژوهشهای فقهی از پیشینه طولانی در تاریخ فقه اسلامی برخوردار است. پژوهشگرانی چون شیخ طوسی (460 هـ) در الخلاف رویآوری تطبیقی را در مطالعات فقهی خویش اخذ کرده است.
اهم منابع فقه تطبیقی
در زمینه فقه تطبیقی کتابهای فراوانی نوشته شده است که مهمترین آنها به شرح ذیل است.
- الخلاف (شیخ طوسی م460 هـ)؛
- تأسیس النظر(عبیدالله بن عمر دبوسی م 430 هـ)؛
- الافصاح(محمّد بن هیبره حنبلی م 560 هـ)؛
- بدایۀ المجتهد و نهایۀ المقتصد(محمّد بن احمد بن رشد م 595 هـ)؛
- المغنی(عبدالله بن احمد معروف به ابن قدامه م 620 هـ)؛
- المیزان الکبری(محمّد بن عبد الوهاب شعرانی م 973 هـ)؛
- التحریر(احمد بن محمّد بن احمد حنفی م. 428 هـ)؛
- تعلیق فی الخلاف (محمّد بن عبدالله ابن عمروس م.452 هـ)؛
- الخلاف الکبیر (ابویعلی فراء م. 458 هـ)؛
- الخلاف الکبیر (ابوالخطاب کلوذانی م. 510 هـ)؛
- التعلیقه فی مسائل الخلاف(محمّد بن محمّد بن ابویعلی صفیر م.560 هـ)؛
- تذکرۀ الخلاف(ابیاسحاق شیرازی م. 476 هـ)؛
- شفاء المسترشدین (ابیالحسن کیا الهراسی م. 504 هـ)؛
- حلیۀ العلما فی اختلاف الفقهاء (ابیبکر شاسی م. 507 هـ)؛
- اختلاف الفقهاء (محمّد بن جریر طبری م. 310 هـ)؛
- مختلف الروایۀ (علاءالدین محمّد سمرقندی م. 552 هـ)؛
- عیون الادلة (ابوالحسن بن قصار م. 398 هـ)؛
- المأخذ (محمّد غزالی م.505 هـ)؛
- الخلافیات(احمد بن حسین بیهقی م. 458 هـ)؛
- الاشراف علی مذاهب الاشراف (ابن هبیره م. 560 هـ)؛
- الاسالیب فی الخلافیات (امام الحرمین جوینی م.487 هـ)؛
- الفقه الاسلامی المقارن مع المذاهب(دکتر محمّد فتحی)؛
- محاضرات فی الفقه المقارن(دکتر محمّد سعید رمضان البوطی)؛
- مرجع العلوم الاسلامیه(فصل نهم این کتاب به فقه مقارن اختصاص یافته است)(دکتر محمّد زحیلی)؛
- الفقه الاسلامی المقارن(احمد محمّدحصری)؛
- الفقه الاسلامی و ادلته(دکتر وهبه زحیلی)؛
- الفقه الاسلامی فی ثوبه الجدید(مصطفی احمد الزرقاء)؛
- الفقه علی المذاهب الاربعه(عبدالرحمن جزیری )؛
- الفقه علی المذاهب الخمسه(شیخ محمّدجواد مغنیه)؛
- فقه تطبیقی ترجمۀ الفقه علی المذاهب الخمسه(محمّدجواد مغنیه و ترجمه کاظم پور جوادی)؛
- درآمدی بر حقوق اسلامی تطبیقی(عباسعلی عمید زنجانی).
منابع فقهی مذاهب پنجگانه اسلامی
فقهپژوه برای پژوهشهای فقهی تطبیقی باید با منابع و آثار فقهی هر یک از مذاهب اسلامی آشنا باشد. مهمترین آثار فقهی مذاهب پنجگانه اسلامی به تفکیک هر مذهب به شرح ذیل میباشد:
فقه حنفی
1- الأشباه و النظائر (ابن نجیم المصری، م 790 هـ)؛
2- بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع (کاشانی، م587 هـ)؛
3- تبیین الحقائق (زیلعی م 743 هـ) این اثر شرح بر کنز الدقائق نسفی است؛
4- الجامع الصغیر (محمّدبن حسن شیبانی م 189 هـ) این اثر در حاشیه کتاب الخراج ابویوسف چاپ شده است؛
5- جامعالفصولین (ابنقاضی سماوه م 818 هـ)؛
6- الجامع الوجیز معروف به الفتاوی البزازیۀ (محمّد کردری خوارزمی مشهور به بزازی م 827 هـ)؛
7- الجوهرۀ النیرۀ (ابو محمد عبادی یمنی م 800 هـ)؛
8- حاشیه سعد الله بن عیسی المفتی (سعدی افندی م 945 هـ) این حاشیه بر شرح الهدایه بابرتی است که در هامش شرح فتح القدیر چاپ شده است؛
9- حاشیه الشلبی علی شرح الزیلعی علی کنز الدقائق (شلبی م 1000 هـ) این اثر در هامش تبیین الحائق الزیلعی چاپ شده است؛
10- الخراج (ابویوسف م 182 هـ) ابویوسف این اثر را به امر خلیفه عباسی تألیف کرده است؛
11- درر الحکام فی شرح غرر الأحکام (منلا خسرو م 885 هـ) ؛
12- الدر المختار فی شرح تنویر الأبصار (حصفکی م 1088 هـ) این اثر در هامش رد المحتار علی الدر المختار نیز چاپ شده است؛
13- رد المحتار علی المختار، شرح تنویر الأبصار (ابن عابدین م 1252 هـ) این اثر حاشیه بر الدر المختار شرح حصکفی بر تنویر الأبصار تمرتاشی است؛
14- رمز الحقائق علی کنز الدقائق (عینی م 855 هـ) این اثر شرح بر کنز الدقائق نسفی است؛
15- شرح العنایۀ علی الهدایۀ (بابرتی، م 786 هـ) در هامش شرح فتح القدیر چاپ شده است؛
16- طلبۀ الطلبۀ (نجمالدین محمد نسفی م 537 هـ)؛
17- طوالع الأنوار شرح الدر المختار (محمد عابدین انصاری خزرجی ایوبی سندی م 1257 هـ) این اثر شرح بر در المختار است؛
18- غنیۀ ذوی الأحکام فی بغیۀ درر الحکام (شرنبلالی م 1069 هـ) این اثر حاشیه بر درر الحکام شرح غرر الأحکام منلا خسرو است؛
19- الفتاوی الأسعدیۀ فی فقه الحنفیۀ (سید أسعد مدنی حسینی) که شاگرد وی محمد بن مصطفی قنویزاده آن را تنظیم کرده است؛
20- الفتاوی الأنقریۀ (محمد بن الحسینی م 1098 هـ)؛
21- الفتاوی الخیریۀ للنفع البریۀ (رملی خیر الدین م 1081هـ)؛
22- الفتاوی الطرسوسیه أو أنفع الوسائل إلی تحریر المسائل (نجم الدین طرسوسی م 758 هـ)؛
23- فتاوی قاضی خان (قاضی خان فرغانی م 592 هـ)؛
24- الفتاوی المهدیۀ (محمدعباس المهدی م 1315 هـ)؛
25- الفتاوی الهندیۀ (الفتاوی العالکیریه): این اثر بهوسیله جمعی از عالمان هند به ریاست شیخ نظام در سال 1070 هـ تدوین شده است؛
26- فتح القدیر؛ (کمال الدین محمد سیواسی سکندری، مشهور به ابن همام م 861 هـ) این اثر شرح بر الهدایه مرغینانی است؛
27- اللآلیء الدریه فی الفوائد الخیریه (نجم الدین رملی)، این اثر حاشیه بر جامع الفصولین است و با آن چاپ شده است؛
28- المبسوط (ابوبکر محمد سرخسی 490 یا 500 هـ)؛
29- مختصر القدوری (ابوالحسین احمد بغدادی معروف به قدوری حنفی م 428 هـ)؛
30- معین الحکام فیما یتردد بین الخصمین من الاحکام (ابو الحسن علی بن خلیل طرابلسی م 844 هـ)؛
31- الموافقات (ابوإسحاق ابراهیم بن موسی الشاطبی م 790 هـ)؛
32- الهدایۀ شرح البدایۀ ( مرغینانی م 593 هـ).
فقه مالکی
1- أوضح المسالک و أسهل المراقی إلی سبک ابریز الشیخ عبدالباقی (مرهونی، قرن 13) این اثر حاشیه بر شرح زرقانی بر مختصر خلیل است؛
2- بدایۀ المجتهد و نهایۀ المقتصد (محمد قرطبی اندلسی مالکی مشهور به ابن رشد حفید م 595 هـ)؛
3- التاج و الاکلیل لمختصر الشیخ خلیل (عبدالله محمد غرناطی مشهور به مواق)، این اثر شرح بر مختصر خلیل است و در هامش مواهب الجلیل چاپ شده است؛
4- تبصرۀ الحکام فی أصول الأقضیۀ و مناهج الأحکام(ابن فرحون یعمری م 799 هـ)؛
5- حاشیه أبیعبدالله (محمد معروف به کنون)، این اثر حاشیه بر شرح زرقانی بر مختصر خلیل است که در هامش اوضح المسالک چاپ شده است؛
6- حاشیه الدسوقی (محمد دسوقی مالکی م 1230هـ) این اثر حاشیه بر الشرح الکبیر دردیر است؛
7- شرح الدردیر علی أقرب المسالک، لمذهب الإمام مالک(ابی البرکات دردیر عدوی مالکی ازهری م 1201 هـ)؛
8- المدونۀ الکبری (مالک بن انس اصبحی م 179 هـ)؛
9- مواهب الجلیل فی شرح مختصر خلیل (حطاب مغربی الاصل مکی م 954 هـ).
فقه شافعی
1- أسنی المطالب فی شرح روض الطالب (زکریا بن محمد انصاری شافعی م 926 هـ) این اثر شرح بر روض الطالب ابن ابی بکر مقری یمنی است؛
2- الاقناع فی حل الفاظ ابیشجاع(خطیب م 977 هـ)؛
3- الأم ( محمد بن ادریس شافعی م 204 هـ)؛
4- تحفۀ الحبیب علی شرح الخطیب (بجیرمی م 1221 هـ )این اثر حاشیه بر شرح الخطیب شربینی است؛
5- حاشیه الشبراملسی (علی بن علی معروف به شبراملسی قاهری م 1087 هـ) این حاشیه بر شرح رملی(نهایۀ المحتاج الی شرح المنهاج علی الطالبین نووی) و در هامش نهایۀ المحتاج چاپ شده است؛
6- حاشیه المدابغی (مدابغی شافعی ازهری م 1170 هـ) این اثر در هامش الاقناع فی حل الفاظ ابیشجاع چاپ شده است؛
7- الفتاوی الفقهیه الکبری (ابن حجر هیثمی 974 هـ)؛
8- المهذب (ابیاسحاق ابراهیم شیرازی فیروزآبادی م 476هـ)؛
9- نهایۀ المحتاج إلی شرح المنهاج (رملی منوفی مصری انصاری م 1004هـ) این اثر شرح بر المنهاج نووی است؛
فقه حنبلی
1- الاقناع لطالب الانتفاع (مقدسی صالحی حنبلی م 968 هـ)؛
2- دقائق أولی النهی لشرح المنتهی (بهوتی حنبلی م 1051هـ) این اثر شرح بر المنتهی فتوحی است که در هامش کشاف القناع چاپ شده است؛
3- السیاسیۀ الشرعیۀ فی اصلاح الراعی و الرعیۀ، نام دیگر آن الجوامع فی السیاسیۀ الالهیه و الآیات النبویۀ (ابن تیمیه حرانی حنبلی م 728 هـ)؛
4- الشرح الکبیر (ابن قدامه مقدسی حنبلی م 682 هـ)، این اثر شرح بر مقنع موقف الدین بن قدامه المقدسی م 620 هـ میباشد و با المغنی چاپ شده است؛
5- کشاف القناع عن متن الاقناع (بهوتی حنبلی م 1051 هـ)، این اثر شرح بر الاقناع لطالب الانتفاع ابوشرف الدین حجاوی مقدسی است؛
6- مجموعه الفتاوی (ابنتیمیه حرانی م 725 هـ)؛
7- مختصر الخرقی ( خرقی م 334 هـ) این اثر با المغنی چاپ شده است؛
8- المغنی (ابن قدامه مقدسی حنبلی م 630 هـ) این اثر شرح بر المختصر خرقی است؛
فقه جعفری
در زمینه فقه جعفری از ناحیه فقیهان این مذهب، کتابهای گراسنگ فراوانی نگاشته شده است که اهم آن تألیفات با عنایت به تقدم تاریخ نگارش به شرح ذیل میباشد:
1- المقنع (شیخ صدوق م 381 هـ)؛ 2- المقنعه (شیخ مفید م 413)؛ 3- الاختصار (سید مرتضی م 436)؛ 4- الکافی فی الفقه (ابوالصلاح حلبی م 447) ؛ 5- المراسم العلویه(سلار بن عبدالعزیز م 448)؛ 6- الخلاف؛ 7- المبسوط؛ 8- النهایۀ (شیخ طوسی م460)؛ 9- الجواهر فی الفقه (قاضی عبدالعزیز بن برّاج م 481)؛ 10- اصباح الشیعه بمصابیح الشریعۀ (اواخر قرن پنجم)؛ 11- الوسیلۀ الی نیل الفضیلۀ (ابن حمزه زنده در 566)؛ 12- غنیۀ النزوع (ابن زهره م 585)؛ 13- السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی (ابن ادریس م 589)؛ 14- شرایع الاسلام (محقق حلّی م 676)؛ 15- کشف الرموز (حسن بن ابی طالب آبی زنده در 672)؛ 16- جامع الشرایع (یحیی بن سعید م 589)؛ 17- ارشاد الاذهان؛ 18- تـبصرۀ المتعلمین؛ 19- تحریر الاحکام الشرعیۀ؛ 20- تـذکرۀ الفقهاء؛ 21- قواعد الاحکام؛ 22- مختلف الشیعۀ؛ 23- منتهی المطلب؛ 24- نهایۀ الاحکام (علامه حلّی م 726)؛ 25- کـنـز الفـوائـد (سیـد عمیـدالدیـن م 754)؛ 26- ایـضاح الفـوائـد (فخـر المحققیـن م 771)؛ 27- الدروس الشرعیۀ؛ 28- ذکری الشیعه؛ 29- اللمعۀ الدمشقیۀ؛ 30- الألفیۀ؛ 31- القواعد و الفوائد (شهید اول م 786)؛ 32- التنقیح الرائع (فاضل مقداد م 826)؛ 33- المـهـذب البـارع (ابـنفـهـد م841)؛ 34- جـامـع المـقـاصـد(محقق کـرکـی م940)؛ 35- مسالک الافهام 36- الروضۀ البهیۀ (شهید ثانی م 966)؛ 37- مجمع الفائدۀ و البرهان (مقدس اردبیلی م 993)؛ 38- مدارک الاحکام (محمد بن علی موسوی عاملی م-1009)؛ 39- کفایۀ الاحکام (محقق سبزواری م 1090)؛ 40- مفاتـیـح الشرایـع(فیـض م 1091)؛ 41- کـشـف الـلـثـام (فـاضل هنـدی م 1137)؛ 42- المصابیح: مصابیح الاحکام (بحرالعلوم م 1212)؛ 43- مفتاح الکرامۀ (جواد بن محمدحسین عاملی م 1226)؛ 44- کشف الغطاء (کاشف الغطاء - جعفر بن خضر نجفی م 1228)؛ 45- ریاض المسائل (سید علی بن محمدعلی طباطبایی م 1231)؛
46- غنایم الایام؛ 47- جامع الشتات (میرزای قمی م 1232)؛ 48- مقابس الانوار (اسدالله بن اسماعیل دزفولی م1234)؛ 49- المناهل(سید محمد مجاهد م1242)؛ 50- مستند الشیعه (احمد بن محمد مهدی نراقی م 1245)؛ 51- العناوین (عبدالفتاح بن علی حسینی مراغی م 1250)؛ 52- جواهر الکلام (صاحب جواهر م 1266)؛ 53- المکاسب (شیخ انصاری م 1281)؛ 54- مصباح الفقیه (رضا بن محمّد هادی همدانی م 1322)؛ 55- بلغۀ الفقیه (محمد تقی آلبحرالعلوم م 1326)؛ 56- العروۀ الوثقی (محمد کاظم بن عبدالعظیم طباطبایی یزدی م 1337)؛ 57- مستمکالعروه الوثقی (سید محسن حکیم م1390)؛ 58- القواعد الفقهیه (میرزا حسن موسوی بجنوردی م 1395)؛ 59- جامع المدارک (سید احمد خوانساری م 1404)؛ 60- التنقیح فی شـرح الـعـروۀ الـوثـقـی؛ 61- مصبـاح الـفقاهـۀ؛ 62- محاضرات الفقه الجعفری (محقق خوئی م 1371)؛ 63- تـحریـر الوسیـلۀ؛ 64- کتاب البیع؛ 65- المکـاسب المحـرّمـۀ (امام خمینی م 1368)؛ 66- فقه الدولۀ الاسلامیۀ، 67- کتاب الزکاۀ (حسینعلی منتظری م1388)؛ 68- تفصیل الشریعۀ فی شرح تحریر الوسیلۀ (فاضل لنکرانی م 1386)؛ 69- انوار الفقاهۀ (مکارم شیرازی).
مراحل مطالعات تطبیقی در فقه اسلامی
مسئله یابی و مسئله شناسی
فقهپژوه پس از مواجهه با مشکل، از آن به مسئله مورد پژوهش عبور میکند. برای بررسی مقایسهای و تطبیقی، باید مسئله مورد پژوهش را به درستی بشناسد.
به عنوان نمونه فقهپژوه در مواجهه با مشکل حکم وضعی عقد معلق در مذاهب اسلامی آن را در قالب مسئله «صحت یا بطلان عقد معلق» مطرح مینماید و سنخ و جایگاه آن را در فقه اسلامی تعیین میکند. یعنی میگوید این مسئله از جمله مسائل مربوط به قواعد عام عقود است یا مسئله «نقل ذمّه به ذمّه یا ضم ذمّه بودن ضمان» از جمله مسائل فقهی است که در ذیل عقد ضمان مورد بحث فقیهان قرار گرفته است.
تعیین گستره تطبیق
فقهپژوه پس از طرح مسئله و شناسایی سنخ و جایگاه آن در مباحث فقهی، گستره تطبیق را مشخص میسازد. به عنوان نمونه وی گستره تطبیق را، تطبیق ابزارها و روشهای استنباط در مذاهب اسلامی تعیین میکند. وی باید معلوم کند که کدامیک از ابزار و روشهای استنباط را مورد مقایسه قرار میدهد. همچنین باید مشخص کند از منظر کدام مذاهب، تطبیق مینماید.
عوامل گوناگونی در زمینه مشخص کردن دامنه مطالعات تطبیقی فقهی مؤثر میافتند: توانایی فقهپژوه، امکانات پژوهشی، قابلیت پژوهشی مسئله مورد پژوهش. از جمله آن عوامل بشمار میآیند. فقدان اختلاف و شباهت عمده از جمله ملاکهای عدم قابلیت پژوهشی مسئله مورد پژوهش در پژوهش تطبیقی است.
ارائۀ فرضیه
پژوهشگر فقه پس از شناخت ماهیت مسئله مورد پژوهش و جایگاه آن در گستره علم فقه، براساس دادههای آن علم و تجارت علمی خویش، پاسخ فرضی خود را به سئوال یا سئوالات ارایه میدهد.
وی سپس با انتخاب ابزارها و روشهای مناسب با مطالعات تطبیقی در فقه اسلامی به ارزیابی جهت آن اقدام مینماید. فرضیه فقهی باید در قالب ساختار گزاره خبری، واضح و روشن و با کلمات و واژههای دقیق فقهی بیان شود. فرضیه حرکت پژوهشی، دامنه و گسترده تحقیق، نوع منابع و روش جمع آوری اطلاعات و کیفیت تفسیر و پردازش آنها را برای پژوهشگر تا حدود زیادی مشخص میکند(نقیبی، 1390).
استخراج شباهتها و تفاوتها از منابع فقهی
فقهپژوه در مطالعات تطبیقی پس از یافتن مسئله و شناخت جایگاه آن در مباحث فقهی و تعیین گستره و قلمرو مسئله مورد پژوهش، تمامی موارد شباهت و تفاوت را از منابع فقهی استخراج به صورت جزئی ثبت مینماید، زیرا هرچه مشابهتها و تفاوتها بیشتر باشند، حرکت پژوهشگر در عبور از مقایسه ظاهری به تطبیق واقعی بهتر میسّر میشود. گرایش به تقریب و تلفیق موجب ناچیز انگاشتن تفاوتها و تأویل بدون دلیل ظواهر عبادات فقیهان مذاهب
میشود. چنانکه این گرایش در شیخ یوسف بحرانی صاحب کتاب گرانسنگ حدائق الناضره موجب شده است تا وی در مطالعه تطبیقی بین آراء اصولیان و اخباریان، موارد اختلاف، آنها را در بسیاری از این موارد، نزاع لفظی بداند(بحرانی، 1377: 1/167).
عبور از مشابهتها و تفاوتها در آراء به مبانی و ادله
فقهپژوه پس از جمع آوری شباهتها و تفاوتها، آنها را در سیاههای ثبت و درج مینماید. گزارش این تفاوتها و شباهتها در حقیقت توصیف شباهتها و تفاوتهاست.
وی سپس مبانی، ادله، پیشینه، ابزارها و روشهای استنباط فقیهان مذاهب را جمع آوری مینماید تا از مشابهتها و تفاوتهای در آراء به مبانی شباهتها و تفاوتها نایل آید. بدون تردید آرای فقیهان هر مذهب از مبادی انسانشناختی و معرفتشناختی که از آنها به مفاهیم فرافقهی یاد میشود، تأثیر پذیرفته است. تأمل در مبانی و مطالعه تطبیقی مبانی آراء در مطالعه تطبیقی، گریز ناپذیر است. همچنین هر یک از فقیهان منابع و ادله و روش استنباط و ابزارهای خاص مورد نظر خود را در استنباط حکم شرعی بکار گرفته است.
بنابر این بررسی تطبیقی و مقایسهای منابع، ادله و روشهای استنباط نیز اجتناب ناپذیر میباشد.
از جمله مؤلفههای مهم در فهم عمیق تفاوتهای مذاهب اسلامی، تأمل در ادبیات فقهی هر مذهب است، چون اصطلاحات بنیادین فقهی اگرچه به حسب ظاهر یکسان هستند، ولی چه بسا هر یک در مذاهب فـقـهی بار معنایی متناسب با خود را دارا میباشد. بنابر این فقهپژوه با عنایت به ادبیات فقهی هر مذهب به مقایسه مبادرت مینماید.
به عنوان نمونه مرحوم سید محمد حسن مرعشی در مطالعه تطبیقی مصالح مرسله، در فقه امامیه و اهل سنت با رویکرد ملاحظه ادبیات فقهی مینویسد: «مقصود از ارسال مصالح آن نیست که شارع مصالح را به هیچ وجه - وجوداً و عدماً - اعتبار نکرده باشد، بلکه مراد از آن این است که شارع مقدس در یکایک موضوعات حکم خاصی را بیان نفرموده است. در آنجا گفته شد، عدم وجود حکم خاصی در موضوعات نه تنها اشکالی را بوجود نمیآورد، بلکه از محسنات شرع نیز میباشد، زیرا دین مقدس اسلام دینی است همیشگی و جاوید. جزئیات مصالح اموری هستند متغیر و متـبـدّل و ایـن امـر اقتضاء مینماید که شارع مقدس یک سلسله اصول و ضوابط کلی وضع نماید تا بر اساس آنها مصالح عمومی جامعه و مردم بطور کلی و شخصی حفظ گردد و مصالح مرسله تحت آن ضوابط و اصول کلی قرار گیرد. بنابر این، عمل به آنها عمل به ظن نمیباشد و با این ترتیب روشن میگردد، نزاع شیعی و سنی در مسئله مصالح مرسله یک نزاع لفظی بوده است.
منشاء این نزاع بر اساس آن بوده که ارسال به عمل نیامده است. فقیهان شیعه تصور میکردند، مقصود اهل سنت از مصالح مرسله مصالحی هستند که تحت هیچگونه دلیل خاص و یا عامی قرار نگرفته باشند و فکر میکردند که عمل به مصالح مرسله عمل به ظن است و عمل به ظنی که دلیلی بر اعتبار آن نباشد، جایز نیست، اما با دقت در کلمات فقیهان اهل سنت معلوم میگردد که مراد از ارسال عدم وجود نص خاص در یکایک موضوعات است(مرعشی، 1376: 59). در این عبارت به روشنی جایگاه فهم صحیح از اصطلاحات رایج در یک مکتب فقهی روشن میشود.
تبیین مشابهتها و تفاوتها در آرای فقهی
توصیف اختلافها و مشابهتهای آرای فقیهان در مذاهب اسلامی مقدمهای برای پژوهش در مبانی و ادله آنها است. فقهپژوه در مرحله تبیین که
علمیترین مرحله مطالعات تطبیقی در فقه اسلامی است، مبانی و ادله و ابزارها و روشهای فقیهان مذاهب را که موجب اختلاف آراء شده است، تحلیل و تبیین میکند. فقیه با تجزیه و تحلیل روشمند اطلاعات که در مرحله توصیف بدست آمده وجوه مشابهتها و افتراق را تعلیل میکند و فرضیه خویش را اثبات مینماید.
رویکردهای پژوهشهای تطبیقی
کتابهای موجود در زمینه فقه تطبیقی بیانگر این واقعیت است که روشهای نویسندگان آنها یکسان نیست. چنانکه شیخ طوسی در کتاب الخلاف در هر مسئله فقهی، ابتداء رأی فقیهان امامیه را مطرح و سپس آرای موافق دیگر مذاهب و فقها را آورده است. آنگاه آرای فقهای مخالف را متذکر شده و آن را مورد نقد و بررسی قرار داده است.
ابنرشد(م 595 هـ) در کتاب بدایۀ المجتهد و نهایۀ المقتصد در هر باب فقهی مسئله را مطرح مینماید، سپس ضمن ارایه اقوال، ادله آنها را یادآور میشود و موارد اتفاقی و اختلافی را جداگانه مورد نقد و بررسی قرار داده است.
به هر حال، فقهپژوه برای انجام پژوهش تطبیقی نیازمند طی مراحلی است. رویـکـرد اصلی پـژوهـشهای تطبیقی در فقه که به فقه تطبیقی شهرت یافته است به مقایسه آرای فقیهان مذاهب گوناگون در زمینه مسئله یا مسائل فقهی اختصاص دارد، ولی پژوهشهای تطبیقی در دانش فقه میتواند با رویکرد تطبیق آرای فقهای یک مذهب در یک مسئله صورت پذیرد، مانند مطالعه تطبیقی آرای فقهی شیخ انصاری با امام خمینی در زمینه ولایت فقیه، همچنین میتوان آرای فقیهان یک مذهب را با قواعد حقوقی حاکم بر بعضی از کشورهای اسلامی مورد مقایسه قرار داد. با عنایت به مسائل نو پدید در مناسبات اجتماعی و اقتصادی در جهان معاصر بهویژه در نظامهای حقوقی غرب، مقایسه آرای فقهی فقیهان مذاهب اسلامی با نظریات حقوقی حقوقدانان و قوانین حاکم بر کشورهای غربی یا مقررات بین المللی میتواند به توسعه دانش فقه بیانجامد.
گزارش اجمالی از پژوهش تطبیقی در مسئله ولایت بر ازدواج دختر بالغ و رشید
ولایت در ازدواج، سلطه شرعی است که شارع، برای ولی کامل بر مولّی علیه - صغیر و صغیره - به جهت حمایت از او و برای تأمین مصلحت وی مقرر داشته است. سئوال این است که آیا این ولایت پس از سن بلوغ بر بالغه رشیده استمرار خواهد داشت؟
شافعیه(شافعی، بیتا: 5/19؛ شعرانی، 1291: 2/109) و مالکیه(جصاص، 1415: 1/487؛ مالک بن انس، 1232: 2/166؛ ابنرشد، 1995: 2/8.) و حنابله(ابن قدامه، 1388: 7/337؛ ابن قدامه، بیتا: 7/409؛ قدوری، 1390: 2/656) بر این باورند که ولی ولایتش نسبت به بالغه رشیده باکره استمرار خواهد داشت(مغنیه، 1414: 57). چون علت ولایت ولی بر صغیره، عدم تجربه وی در امر نکاح و بکارت است. این علت در مورد بالغه رشیده باکره نیز وجود دارد، لذا آنان حکم صغیره را بر بالغه رشیده باکره تعمیم دادهاند(ابنهمام، بیتا: 3/258). در مقابل فقهای حنفی(سرخسی، 1406: 5/10؛ عینی، بیتا: 20/128) میگویند علت جعل ولایت بر صغیره، صِغَر سن و نابالغ بودن مولی علیها بوده است که با عنایت به بالغه شدن او، علت جعل حکم ولایت منتفی است، لذا نمیتوان ولایت را به بالغه باکره رشیده تعمیم داد(همان).
فقیهان امامیه در زمینه ولایت بر باکره بالغه رشیده، اختلاف نظر دارند که مجموع اقوال ایشان را میتوان در پنج قول جمع بندی کرد. منشاء اختلاف فقهاء تکثر و تنوع روایات است. اقوال مذکور به شرح ذیل هستند:
1- استمرار ولایت پدر و جد پدری بر دختر باکره بالغه رشیده، شیخ صدوق، محقق بحرانی، ابنبراج و فیض کاشانی این قول را اختیار کردهاند(نقیبی، 1387: 87).
2- استمرار ولایت پدر و جد پدری تا پس از بلوغ و رشد در ازدواج دائم به خلاف موقت در صورتی که منجر به وطی نشود. این قول را شیخ طوسی در دو کتاب تهذیب و استبصار اختیار کرده است(طوسی، 1365: 7/279؛ 1406: 3/145).
3- استمرا ولایت ولی در ازدواج موقت نه دائم، قائل این قول مجهول است، ولی برخی فقهاء متعرّض آن شدهاند(بحرانی،1377: 23/211).
4- تشریک در ولایت یعنی نکاح با دختر باکره بالغه رشیده منوط به اذن وی همراه با اذن پدر و جد پدری است. یعنی هیچیک استقلال در ازدواج ندارند. این قول را ابوصلاح حلبی در کتاب کافی(حلبی، بیتا: 292) و شیخ مفید در مقنعه(شیخ مفید،1410: 510) اختیار کرده است.
5- استقلال دختر بالغه باکره رشیده در امر ازدواج ، مجمع البیان(طبرسی، بیتا: 2/342)، الانتصار (سید مرتضی، 1415: 282)، مسالک الافهام(شهید ثانی، 1416) و بسیاری از متأخرین این قول را پذیرفتهاند(سیستانی، 1415: 496؛ بهجت، 1377: 379؛ صافی، 1414: 473؛ فاضل لنکرانی، بیتا: 461). روایات، اصل صحت، عموم ادله وجوب وفاء به عقود، اصل عدم اشتراط اذن ولی و صحت عقد نکاح و اجماع از جمله ادله قائلین به این قول است(نقیبی، 1390: 91). بنابر این میتوان این قول را به مشهور فقیهان امامیه منتسب نمود(مغنیه، 1414: 57). برخی از فقیهان علیرغم قول به استقلال، به جهت رعایت احتیاط، تحصیل اجازه پدر و جد پدری را مطلوب دانستهاند. از مجموع آراء فقیهان مذاهب اسلامی درمییابیم که قول فقهای حنفی با مشهور فقهای امامیه سازگار است، اگرچه مستندات و ادله فقهای این دو مذهب متفاوت است.
بحث و نتیجهگیری
1- تلقی متفاوت عالمان در زمینه منابع، ادله و روشهای استنباط، مهمترین رهیافت شکلگیری مذاهب فقهی گوناگون را فراهم آورده است.
2- در قرن اول، دوم و سوم، تعلیمات فقهی برخی از عالمان اسلامی به جهت غناء یا تدوین یا تعلیم گسترده از ناحیه شاگردان برجسته آنها یا شناسایی از ناحیه دستگاه خلافت در تاریخ فقه ماندگار شدند.
3- تعلیمات فقهی امام جعفر صادق (ع)، نعمان بن ثابت ابوحنیفه، مالک بن انس، محمد بن ادریس شافعی، احمد بن حنبل در قالب مذاهب فقهی ظهور یافته و پایدار ماندند.
4- فقه تطبیقی، یک روش علمی است که به منظور مقایسه مذهبهای فقهی و تعیین نقاط اشتراک و امتیاز آنها بکار میرود.
5- فقهپژوه در مطالعات تطبیقی با رویکردهای گوناگون میتواند به پژوهش تطبیقی مبادرت نماید. پژوهش تطبیقی مسئله، محور یا مطالعات تطبیقی در زمینه منابع، ادله، شرایط ادله یا مقایسه دیدگاههای حقوقی با نظریات فقهی از جمله رویکردهای پژوهشهای تطبیقی بشمار میآید.
پینوشتها
1- صحابی به کسی اطلاق میشود که نبی اکرم(ص) را با ایمان ملاقات کرده و بر ایمان نیز فوت کرده باشد(درایه شهید).
2- نقل شده است که عمر به ابوموسی اشعری نوشت: قضاوت باید بر مبنای آیهای که حکم آن تغییر نیافته یا سنت پیامبر باشد و در مورد اموری که در کتاب و سنت نیست، به فهم و درک قلبی و برای این کار باید موادی که مشابه یکدیگر است، تشخیص داد و حکم مورد سئوال را به موردی که معلوم نیست قیاس نمود( سیوطی، 1411: 6).
3- نقل شده است که عمر هنگامی که شریح قاضی را به عنوان قاضی کوفه تعیین نمود به وی گفت : «انظر ما تبین لک فاتبع فیه سنة رسول الله، و ما لم یتبیّن لک فیه السنة، فاجتهد فیه برأیک»(خضری، 1421: 17).
4- تابعی به کسی اطلاق میگردد که اگرچه به شرف ملاقات و مصاحبت نبی اکرم (ص) نایل نیامده است، ولی صحابه آن حضرت را ملاقات کرده و از آنان حدیث اخذ کرده است.
5- استحسان، ترک قیاس و اخذ حکمی است که به حال مردم موافقتر است. چنانچه کسی زمین زراعی خود را وقف نماید، حقوق ارتفاقی مثل راه آب و ممّر عبور زمین را نیز شامل میشود، چون استفاده از زمین بدون حقوق مزبور ممکن نیست. با اینکه از نظر قیاس «وقف» مانند «بیع» است، چون هر دو اخراج ملک از تصرف ملک است. در مذاهب فقهی اهل سنت در بیع حقوق ارتفاقی جزء مبیع نمیباشد. با قیاس باید حکم به عدم حقوق ارتفاقی در وقف میشد، ولی چون شناسایی حقوق ارتفاقی به حال مردم بهتر است با استحسان به شمول وقف نسبت به حقوق ارتفاقی حکم میشود.
6- مصلحت مرسله، مصلحتی است که دلیل خاصی بر وجوب رعایت آن یا حرمتش نرسیده باشد و به اصطلاح، مقید به قید الزام یا نفی شارع قرار نگرفته و رها از حکم باشد و در نتیجه فقیه، با رأی و نظر خود، امّا با توجّه به مصالح شرعیه، مثل حفظ نفس و دین و عقل و نسل و مال، آن را ارایه دهد. مانند حکم به جواز از ازدواج زنی که از شوهرش پس از مفقود شدن بیش از چهار سال، خبری نباشد.
7- بخش مهمی از مردم مصر، 4/1 مسلمانان شام و گروهی از مردم فلسطین شافعی مذهب هستند. در عراق بعد از شیعه و احناف، سومین مذهب بشمار میآیند، مردم کردستان ایران، عراق و ترکیه پیرو این مذهب هستند. بخش مهمی از مسلمانان ارمنستان شافعی مذهب هستند. مردم مغرب، الجزایر، تونس، سودان و صعید مصر مالکی هستند. بخش مهمی از مسلمانان پاکستان ، هندوستان، افغانستان، ازبکستان، قفقاز، تاجیکستان، ترکمنستان و نواحی ترکمن صحرا در ایران، بلوچستان ایران و پاکستان، شرق خراسان و قزاقستان و قرقیزستان حنفی مذهب هستند. نیمی از مردم سوریه و جمعی از مردم مصر و گروهی از مسلمانان آمریکا و اروپا حنفی مذهب هستند. مذهب اهل نجد در عربستان سعودی و یک سوم مسلمانان شام و گروهی از مردم افغانستان، حجاز ، قطر حنبلی هستند. مذهب رسمی ایران، اکثر مردم عراق، و بحرین، اقلیت مسلمانان لبنان، پاکستان، افغانستان و عربستان مذهب شیعه امامیه اثناعشریه است،
همانگونه که جمعی از مسلمانان اروپا، آمریکا معتقد به این مذهب میباشند.
8- حماد بن ابی سلیمان ایرانی الاصل بود. حماد شاگرد ابراهیم نخعی و «ابراهیم» تلمیذ «علقمه» و «علقمه» شاگرد «ابن مسعود» بود. ابوحنیفه به مدت 18 سال ملازم و شاگرد حماد بود و با درگذشت حماد به جایش بر کرسی درس نشست.
9- ابراهیم بن یزید نخعی، امام و فقیه اهل کوفه و از ثقات بشمار میرفت.
10- شعبی، حافظ حدیث و فقیه و ذوالفنون بوده و از پیروان مکتب فقهی کوفه است که در زمان عمر بن عبدالعزیز منصب قضاء داشت.
11- عطا بن ابیرباح شاگرد ابنعباس و مکتب فقهی مکه و مفتی و محدث آنجا بوده است. از ابوحنیفه نقل شده است که گفته است: فاضلتر از عطا ندیدم(زرکلی، 2002: 4/235).
12- سد ذرایع، عبارت از آن است که نسبت به امر مباحی که ممکن است وسیله حرام شود قائل به حرمت شویم. یعنی هر وسیلهای که موجب رسیدن به حرام میشود باید ترک شود تا حرام محقق نگردد. مانند: عدم جواز قبول هدیه اصحاب دعوی از ناحیه قاضی.